الان داره بارون میاد.روی مبل نشستم و دارم تایپ می کنم من با باریدن بارون احساسم هم لبریز و بارونی میشه.
به امید رحمت خالق که دیدم و یقین دارم
به امید شب های زیبای میلان
به امید روزهای بارونی رم
به امید روزهای سخت برای پاس کردن عمومی و تلاش من و ز
به امید با هم بودن من و جرج
به امید تخصص و فوق پزشکی خوشملم توی دانشگاه بوستون....
به امید بهترین ها
برای خودم و شما....
به امید روزهای خوب....
حالم خوبه .الهی شکر
کلمات کلیدی: روزهای قبل از مهاجرت، حس های خوب
به دلیلی 2 جلسه از کلاس ایروبیکم پرید .امروز عصر هوس شیرینی مربایی کردم بابام 1 کیلو خرید و آورد .
شیرینی های این شیرینی فروشی سر کوچه ای واقعا عالیه.خیلی خوردم حدود 10 تا دونه ....
حالا جالبه چند وقت پیش از شیرینی فروشی هایپر ترامیسو خوردم ولی نصفه انداختم آشغالی تا حالا نخورده بودم کلا من شیرینی خارجی
خیلی مورد پسندم نیست.
داشتم به مامانم می گفتم مامان من حسابی باید 10 کیلو اضافه وزن رو کم کنم و گرنه دردسر دارم.
من گوشت قرمز دوست ندارم .فقط سبزی خوار و ماهی قزل خوار هستم .گفتم مامان توی ایتالیا همش باید ماهی بخورم .
مامانم گفت نه که تو حالا به غیر قزل ماهی میخوری گفتم مامان مجبورم مجبورم.....
من یک اخلاقی دارم اونم اگر مجبور شم خودم رو عجیب وفق می دم.اونجا صبحانه حسابی می خورم و
ناهار دریایی یا برنج و این حرفا.
اروپایی ها شب خور نیستن بیشتر عصرونه صرف می کنن.
منم عصرونه یک چیز می خورم....
ولی من واقعا شکمو هستم باید ذائقه رو جمع و جور کنم .....
خخخخخخ^_^
نکته دیگه بحث ذبح اسلامی هست من رو حلال و حروم هم حساس هستم اما باز خدا رو شکر از گوشت قرمز متنفرم و این حسنه.
یک چیز جالبی از پنیر خوردن ایتالیایی ها اینها مثل تخمه چه جوری می شکنن !پنیر های تکه تکه می خورن ...استاد می گفت آی
دندون های سفیدی دارن عالی از بس پنیر خورن.
امیدوارم مزه پنیرشون به دهنم بیاد!^_^
*یکی از فامیلآمون وقتی از مالزی برگشت به خاطر شکم از مهاجرت دست کشید.هههه
*ز از سفر برگشت .
*خواستگاری ح از ش هفته دیگر.
*از خودم بدم اومدم، ! _ !
*کلاس ترم 2 از 5 شنبه شروع می شه.
خدایا کمک ....
شیرینی مربایی نوش جون...
کلمات کلیدی: روزهای قبل از مهاجرت، شکم نامه
