آیا می دانی قلبی هست که گاه گاه برایت می تپد مایل ها دورتر از تو ؟
آیا می دانی من اینجا عاشقت شدم و هیچ کس نمی داند ؟میدانی من اینجا هر بار از تو سوال میکنند باید آرزوی خوشبخت شدن با کس دیگر را برایت داشته باشم ؟
کسی نمی داند و فکر نمی کند و قلبی ا زسنگ برای من تصور دارد !؟
می دانی چیست ؟
شاید تو را باچشم ندیده اما با دل چرا ..چشم دیدی به ووسعت نگاه دارد و قلب وسعتی به اندازه کل دنیا و فراتر از آن .
آیا تو علاقه ی من را باور داری و من باور تو را !؟
من شاید "تو را "تو شاید مرا در حصار زمان گم کرده ای و من اینجا یک حس دوگانه دارم از لیاقت تا عقل و منطق و عشق ...
و عشق به همه آنها می خندد و همه ی آن ها سکوت می کنند !
و من اینجا بدون تو ...
خدایا صلاح را تو دانی و بس !
***تا مدتی پیش بی مخاطب خاص بود اما اینروزها باز حسی زنده شده است که خودم نمی دانم !؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شاید بوده و من در حصار زندگی فراموشش کرده بودم!
کلمات کلیدی: دلنوشته های من
**************کلی نوشتم پاک شد !!!!!!
دوباره مینویسم *_*
* به نت دسترسی داشتم اما نت لپ تاب نه !
* حالم خوبه خدا رو شکر من هر روز یک روز بد میشه یک روز خوب یک روز.کلا تا دنیا میاد به من حال بده حالم رو میگیره !اساسی ^_^
من کلاس میرم خدا رو شکر استاد خوب و دوست داشتنی داریم خیلی دلسوز و خوبه واقعا دوسش دارم خدا رو شکر نرفتم مدرسه ایتالیایی راستش شنیدم محیط علمیش جالب نیست و تکامل علمی این
موسسه که من توشم بهتره و راحت ترم و مسیرش مدرسه ایتالیایی فرمانیه است و شمال شرقی و ما کلا شرق نیستم و مقابل شرقیم!!!!
این یکی جاش بهتره و مترو خورش خیلی عالی تره و من راحت ترمم !
استاد گفت زهرا تو که میخوای بری برای پزشکی یادت باشه باید عالی باشی به همه گفت باید تا سطح C1 برسونید .من میرسونم باید تلاش کنم راستش مدتی تنبلیم زده بالا و حسابی تنبل خانم شدم .
مدتی اینجوری شدم چند ماهی میشه .از این هفته میخوام هفته ای 2 ساعت شروع کنم و برگردم به روزهای 12 و 10 ساعت درس خوندن برای تثبیت این ساعت حدود 1ماه زمان نیاز دارم .
خدای گلم من میتونم من روزهای سختی داشتم .روزهای دعوای پدر و مادرم روزهای بی کسی و تنهایی من روزهایی که با بغض سر شد و تو شاهد همش بودی .منی که همیشه محکم نشون دادم ولی
کسی از دلم خبر نداره کسی که همه رو خندوند و شاد کرد ولی خودش بیشتر وقتا غمگین میشد !
دختری که دنیا باهاش نساخت .و حسابی دنیاشو ساخت .
خدایا من همونم زهرای تو همونی که دو هفته مقاله خوارزمی ریاضی رو نوشت و رفت روی سن .اونی که خواست و شد و میشه من میتونم درسته آزمون 16 آذر اما من خودممم و میتونم .
خدایا نیتم خوش گذرونی نیست نیتم پزشکی که ایران نشد خواستم نشد و خسته ام از اینجا از اینجا .ایران دوست داشتنی من ازش خسته ام خدایا از کسایی که دورم بودن و در واقع نبودن ....
و ......
حرف های ی دل طوفانی !
من میخوام و میشه هم آلفا هم آزمون چیلز میدونم میشه .خدایا آلفا راهی تازه بود بعد از اون همه نا امیدی ....
راز رفتن و من میدونم و تو ............و هیچکس نمی دونه .توی دل و من و افکارم چی میگذره .
خدایا من توی هوای آمریکا بودم و تو برام ایتالیا خواستی و خواستی و شد و همش دست خودته میدونم !
تا روزی که به دانشگاه ....در آمریکا برسم.
*خوب ماتم زیاد نوشتم تبلتم میخواستم بفروشم اما میخوام بزارم برای مامانم اینجوری بهتر چون وقتی برم میدونم تا مدتی عادت کنه اونور باشم هی باهام ارتباط بگیره تا آروم آروم عادت کنه .
این نت گوشی این بار با دردسری بزرگ برام همراه بود .
اول خط من 09127 هست قبلا بسته های همراه اول رو همزمان با وصل نت خریداری میکردی قبل ا زاین نوترینو و این حرفا . من نمی دونستم مدلش عوض شده سایتش هم نرفته بودم
و بله ضرر من و ...یک پول موبایل گنده نگو گیگا بایتی حساب شده و من شاخ در آوردم ....رفتم و حسابی پیگیری کردم که چرا نگو بیشترش برای نته ؟!و باید بسته میخریدم و ندانسته نخریدم!
و اطلاع رسانی کم ...الان خطم رو قطع کردن یعنی یک طرفه شده .این یکطرف قضیه است و من بعد از مدت ها برگشتم به دنیای وایبر و اسکایپ کلا تبلت رو مجهز کردم برای مامنم که نره برای لپتاب چون
لپتاب بابام و بعدش درگیری دارن .خخخخخخخخ
حالا خطم نمیدونم چی بشه آیا قطعی یک طرفه وصل میشه یا نه چون فقط با نت هست نمیشه شایدم خط جدید بگیرم نمیدونم .
*خالم تو 44 سالگی تو راهی داره یک دختر ناز شهریور میاد و میشه آجی من برای منی که تک دخترم و اصلا دختر خاله و دختر تو فامیل نداشتیم .
این پهن +
*تازگی ها آقا انگشتر میندازه و من نمی دونم یعنی چی ؟؟!!!میشه توضیح بدی ...
ببرم یا باشم .....
اینم اسپرسو من
امیدوارم اینروزها حسابی حسابی به خدا نزدیک شیم التماس دعا ....
کلمات کلیدی: روزهای قبل از مهاجرت
وقتی روزای سختی رو پیش رو داری نمی دونی باید چیکار کنی نمی دونی باید چه جوری رفتار کنی ؟
میترسی ؟نمی دونی باید تنبل باشی یا خیلی زرنگ و درس خون ؟
اما میدونی با تنبل بودن کاری از پیش نمی ره و باید حسابی جون بکنی باید بفهمی برای روزای خوب باید حسابی جووووون بکنی خیلی زیاد !
روزایی که تنهایی و اونی که باید باشه نیست !
الان نیست !
کسی که میشناسیش و اون تو رو !
روزهای جنگیدن برای رشته پزشکی !
همین ...من روزهای سختی داشتم و دارم ...
از وقتی بلاگفا برگشته خیلی ها برگشتن .
من بدم خیلی بد !
میخوام با رمز بنویسم ...دوست ندارم از آشنا هام کسی اینجا رو بخونه هیچکس ...
بعضی چیزها رو نمیشه نوشت نه تو دفتر نه وبلاگ فقط باید تو قلبت دفن بشه .خدایا منو ببخش!
آش پزوون مهدیه !
نذری من که ثابت بشه..........برای برگشت به ..............!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خودم پختم تنهایی 3 تا قابلمه !
از اینجا فقط اینجا میشه خونه مجازی !
دوگانه نوشت گاهی اینجا گاهی ....دفتر خاطرات !
بلاگفا چاوووو!!!!!
کلمات کلیدی: روزهای قبل از مهاجرت
