دختر خالم سال 91 راهی آمریکا شد .برای ادامه تحصیل در رشته فوق لیسانس مهندسی کامپیوتر .اینجا دانشجوی یکی از دانشگاه های خوب سراسری تهران بود .من تلاشش رو می شنیدم که داره چقدر
تلاش می کنه تو سرش بود بره .
قبل از رفتنش اتفاقا یکی از اقوامممون که دقیقا آمریکا بود ازش خواستگاری کردن اما خوب به نتیجه نرسیده بودن .آتینا چند ماه پیش فوقش تموم شد و در یک شرکت خیلی خوب شروع به کار کرد .
امروز شنیدم ...
عزیز دلم عروس شده و با یک پسر ایرانی اونجا نامزد کردن پدر و مادر پسر هم اونجا هستند!
خیلی خوشحالم و براش آرزوی خوشبختی دارم .....غرق خوشی باشی عزیز دلم.انشاالله.........
به نظرم تلاشش رو کرده بود اوونجا واقعا این چند سال خیلی زحمت کشید ...
الان وقت استراحتش بود
یعنی باید حسابی زحمت بکشی بعد به مرحله خوشی میرسی ...در قرآن کریم هم اومده بعد از سختی آسونی تازه دوبار تکرار شده ..
تاکید خداوند بوده تا انسان ها نترسن و دلگرم باشن
البته بازم میخواد برای دکترا بخونه اما فعلا قصد کار داره تا اوضاع مالیش بهتر بشه بتونه گرین کارت بگیره !
موفق باش اون و همه مهاجران
خدایا عاشقا رو به هم برسون ....
کلمات کلیدی: اتفاقات زندگی