آیا می دانی قلبی هست که گاه گاه برایت می تپد مایل ها دورتر از تو ؟
آیا می دانی من اینجا عاشقت شدم و هیچ کس نمی داند ؟میدانی من اینجا هر بار از تو سوال میکنند باید آرزوی خوشبخت شدن با کس دیگر را برایت داشته باشم ؟
کسی نمی داند و فکر نمی کند و قلبی ا زسنگ برای من تصور دارد !؟
می دانی چیست ؟
شاید تو را باچشم ندیده اما با دل چرا ..چشم دیدی به ووسعت نگاه دارد و قلب وسعتی به اندازه کل دنیا و فراتر از آن .
آیا تو علاقه ی من را باور داری و من باور تو را !؟
من شاید "تو را "تو شاید مرا در حصار زمان گم کرده ای و من اینجا یک حس دوگانه دارم از لیاقت تا عقل و منطق و عشق ...
و عشق به همه آنها می خندد و همه ی آن ها سکوت می کنند !
و من اینجا بدون تو ...
خدایا صلاح را تو دانی و بس !
***تا مدتی پیش بی مخاطب خاص بود اما اینروزها باز حسی زنده شده است که خودم نمی دانم !؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شاید بوده و من در حصار زندگی فراموشش کرده بودم!
کلمات کلیدی: دلنوشته های من