مخاطب این نوشته دوستان واقعی کنارم هستند ....
هیچ فلان از من طلب داری !!!چرا همش می خواین سر از کار من در بی یارین؟به شما چه ارتباطی داره من دارم چکار می کنم ؟
من از شماها خیلی خوردم از مری و از ملی از 2 تاتون یادت هست مری سال ها قبل چقدر من رو اذیت کردی اما من چکار کردم تا سر حد توانم برای ورودت به دانشگاه و رشتت کمکت کردم. .....
اصلا اونا هیچی نمی دونم چرا درک نمی کنید با اذیت هایی که از طرف دوستام شدن ...حسودی هاشون .حرفهای نیش دار و خیلی چیز های
دیگه آیا نباید شما رد از زندگیم می انداختم دور ؟؟؟؟اما این کار رو نکردم به روتون خندیدم و گذشت کردم اما
****فراموش نکردم *****بغض های همیشگی از دوستان تو ایران تا ابد رو دلم می مونه....
یا تو سید خانم یادته سال 88 سر قضیه های سیاسی چه تهمت بزرگی بهم زدی یک اس که هر چی خواستی بهم گفتی و من خوشحالم جوابتو
ندادم چون توی فکر خودت گذاشتم بمونی.....
تو همه خوبی های من به خاطر حماقت بازی های سیاسی که بعدا گندش دراومد فدا کردی و قلب دوستت رو شکستی بی خبر دقیق نمی دونستی من چه راهی هستم و چه راهی رو به من نسبت دادی؟؟؟؟
من بخشیدمت چون سید بودی ...و بعد ازدواجت نذری خونت فرستادم و بهت کلی تبریک گفتم و از خواسته کوچکی داشتم اما بعد از اون
جواب تلفن هامو ندادی وحتی عذر خواهی نکردی؟؟؟؟!!!!!
یا دختر هما خانم یادته.....از تو نوشتن هوا کم است آدم کم می یاره!!!!!
و خیلی ها شاید مقصر خودم بودم که فکر می کردم مثل خودم می مونید اما....
الانم فکر نکنید دوستان دوره 1 و حتی 2 زندگیم رو می گذارم چیزی یا ذره ای از اهدافم رو بفهمید هیچی. ..
دوست ندارم هیچ بدونید ارتباطی باهاتون ندارم فعلا رو هر حسابی می خواهید بزارید. ..هر وقت رفتم و 1 سال گذشت و قطعی
قطعی موندم شاید بهتون گفتم اما دوست ندارم مثل قدیم باهاتون دوستی کنم ...
چون من که مثل شما نشدم شما هم مثل من نشدید و احتمالا دوباره کارهایتان رو تکرار می کنید و من زهرا قدیم نیستم !
این دوره 1نفر رو وارد می کنم ز از الان اونم ببینم پا پیچم هست بهش می گم بآی بآی ....
من دوست حماقت های شما نیستم...
یاد گرفتم باید خیلی خیلی محدود آدما رو وارد زندگیت کنی شاید جویای حالتون باشم اما نمی زارم جویای کارم باشید.
والسلام
کلمات کلیدی: دوستان واقعیم