راستش خوندم ولی ناقص شاید وقت نبود شاید بود اما احساس میکنم فردا باید اتفاق خاص بیفته!
می ترسم نمی دونم فردا شب جه جوریم.امشب حس خلا ای بود که با وقت گذروندن و تا ته درس نخوندم
گذشت امیدوارم صبح بهتر باشه بحر حال اگر هم بیفتم این اولین تجربه آزمون به یک زبان دیگه است ....
و سطح خوبه امیدوارم با بچه ها کنار هم بشینیم و گروهی جواب بدیم ز هم حس من رو داشت هی می گفت زهرا چی بخونم؟
و ....تازه گفته هر کس نمره نیاره آزمون دوباره میگیرم.
میخوام دوباره شروع کنم از نو.
*دلم برای آپ طولانی تنگ شده تا هفته بعد شد...
*داییم و پسر خالش فردا شب میرن ارمنستان .
*خدایا چه جور ی بگم کمک وقتی ناقص خوندم هوای آبرومونو داشته باش.
*جرج زجرم نده....
کلمات کلیدی: احوال بعضی روزها